برای دوستانی که میپرسند با چه منطقی میتوان رای داد منطق خودم را توضیح میدهم. اول دو مقدمه:
1- رای دادن یا ندادن حق هر فرد است. برای یکدیگر تعیین تکلیف نکنیم
2- موضوع زرنگتر بودن نیست. همیشه ترجیح داده ام دیگران من را احمق بدانند ولی کاری که درست میدانم انجام دهم. پای یک ملت در میان است لطفا از تمنای اینکه یکوقت کلاه سرمان نرود دست برداریم
من نه روند انتخابات را درست میدانم نه به اینکه رایم خوانده میشود اعتماد دارم. انتخابات پیش رو مثل هر عمل سیاسی دیگر عرصه سود و زیان است و هیچ فاکتور دیگری هرچند خوشایند یا ناخوشایند مطرح نیست (منجمله شاد شدن دل کسی یا سوزاندن عضو دیگری از وی)
مدام دوستان میپرسند پس اگر چه شود رای نمیدهید؟ تمرکز روی این سوال نشانه این است که ما در درک مساله اختلاف نظر داریم. مساله اصلی رای دادن یا رای ندادن نیست. مساله کاهش رنج است. اگر رای ندادن به کاهش رنج منجر میشد آنوقت منهم رای نمیدادم ولی برای انتخابات پیشرو چنین تاثیری برای من ثابت نشده است.
در انتخابات گذشته تا به امروز گاهی به نظر میرسد که رایها خوانده شده و گاهی این ظن قوی وجود دارد که نتیجه دیگری اعلام شده. انتخابات پیش رو برای من یک جعبه سیاه است. ممکن است رایم را نخوانند و ممکن هم هست بخوانند. تا آنجایی که من میدانم استدلالی وجود ندارد که اثبات کند احتمال شمارش و اعلام صحیح آرا صفر است و اگر وجود داشت این همه جر و بحث پیرامون این مساله بلاموضوع بود. بالاخره با یک سیستم انسانی متغیر و غیر قطعی روبروییم.
ما از کشوری هستیم که در آن عده ای از صبح تا شب به همه کارهایی که میکنیم از لباس پوشیدن تا راه رفتن، و حتی مردنمان هم معانی مختلفی الصاق میکنند. ممکن است کسی برای اینکه از این الصاق معنی جلوگیری کند بخواهد تا آنجا که میتواند دست از این کارها بردارد ولی به نظرم منطقی تر این است که سوای آنچه دیگران ممکن است بگویند همان معنایی را که خودش در ذهن دارد برای کارهای مختلفش معتبر بداند و آن کاری که منطقی می یابد انجام دهد.
رای دادن یا ندادن من مثل سایر کارهایم معنای خودش را دارد که آنرا هم خودم تعیین میکنم نه هیچ شخص، نهاد یا رسانه دیگر (فارغ از میزان عظمتش). دوستانی که نگرانند که مبادا مشروعیت یا اعتمادپذیری نظام تایید شود از دیدشان هنوز این مسایل مورد سوالند. وقتی به خیابان میاییم در روز روشن با لگد میفرستندمان خانه، کاندیداهای دور قبل بدون دادگاه محصور شده اند و هزار و یک مساله دیگر، آنوقت قرار است با رای ندادنمان مشروعیت زدایی کنیم؟ مساله مشروعیت از نظر من حل شده است. از دید من مشروعیتی وجود ندارد که من بخواهم آنرا تایید یا تکذیب کنم.
بله، من از ترس بدتر شدن وضع کشور به عارف یا روحانی رای میدهم به امید آنکه خوانده شود. این معنای اول و آخر رای من است. هر ناظر عاقلی هم میتواند این را درک کند، گرچه ممکن است خودش را به نفهمی بزند که این دیگر مشکل من نیست. آن کسی که قرار است فکر کند من با رای دادن به انتخابات مشروعیت داده ام کیست؟ خودم که معنای رایم را میدانم. آن بالایی ها هم که هر انتخاباتی، فارغ از رای دادن من، برایشان حماسه و تایید است. (و اساسا اگر قرار نیست بخوانند رای من به مشروعیت آنها چه ربطی پیدا میکند؟) تا وقتی دغدغه اصلیمان این باشد که آنها چه میگویند به هیچ جا نخواهیم رسید چون تاکنون سابقه نداشته که قهرمان یک داستان، هر چقدر هم زبر و زرنگ باشد، بر نویسنده آن غلبه کند.
فکر نمیکنم نیازی باشد در مورد تفاوت کاندیداها با هم توضیح دهم. اگر کسی بعد از مشاهده 8 سال گذشته هنوز فکر میکند میان جلیلی و عارف و روحانی تفاوتی نیست احتمالا من نمی توانم اینجا متقاعدش کنم. با این مقدمه تحلیل بر اساس سود و زیان کوتاه و ساده است. اگر رای را بخوانند رای دادن مفید است. اگر نخوانند رای دادن با ندادن از دید من تفاوتی ندارد. مختصرا قماری است که یک سر آن نفع است و سر دیگر آن ضرری ندارد و از این بهتر قماری وجود ندارد.